اینیاختههای ریز معلق حلزونی آنچنان از برایمصلحتدر تفکراتم بُر خورده اند و
سُر خورده اند و به نقش و نقشه زندگانیام میخکوب شده اند که نمی دانم می توانم
آن خلآ فریبندهرا جاودانه سازم یا نه.
مدتهاست که مصائب قلبمدر حریم محفوظی خرسندانه می رمند و هر لحظهبیم آن دارم
که فریاد زند:"مرا کی صبر فردای تو باشد."